معنا
 
زندگی را زیبا ببینیم.
 

تمام والدین انسانهایی هستند که در زمانهای مختلف نسبت به بچه های خود دو نوع احساس متفاوت دارند: احساس پذیرش و احساس عدم پذیرش اینکه والدین تا چه حد نسبت به فرزندشان پذیرا باشند به عوامل مختلفی بستگی دارد. یکی از این عوامل چگونگی شخصیت خود والدین است.بعضی از والدین به سادگی به دلیل ساخت شخصیتی خود ظرفیت پذیرش بسیاری نسبت به فرزندان خود ابراز می دارند. این نوع والدین معمولا با دیگران نیز رفتاری پذیرنده دارند. احساس امنیت درونیشان و سطح بالای تحملشان, این حقیقت که خودشان را دوست دارند و احساسشان نسبت به خودشان بستگی چندانی به اتفاقات محیطی ندارد, مشخصه چنین افرادیست . همه چنین اشخاصی را به عنوان آدمهایی خوش اخلاق و پذیرنده میشناسند که آدم میتواند با آنها راحت حرف بزند.

 

دسته ای دیگر از والدین اصلا دیگران را قبول ندارند. وقتی آنها را با بچه هایشان میبینید تعجب می کنید که چرا اینقدر از آنها ایراد می گیرند. اغلب این افراد والدینی هستند با اصولی سختگیرانه, در مورد اینکه دیگران چگونه باید رفتار کنند, چه رفتاری درست و چه رفتاری غلط است. آنها نه تنها برای بچه ها بلکه برای همه بزرگی می کنند. پیش اینطور آدمها ممکن است به نوعی احساس ناراحتی کنید.اما درجه پذیرش کودک هم مهم است. ممکن است درجه پذیرش بعضی از بچه ها مشکل تر از دیگران باشد. مثلا کودکی ممکن است به شدت متخاصم یا فعال باشد.

میگویند والدین باید همه بچه هایشان را مثل هم دوست داشته باشند. اما آیا این واقعا امکان پذیر است؟ این نظریه نه تنها سفسطه آمیز است بلکه باعث میشود که بسیاری از والدینی که بچه هایشان را به نسبتهای متفاوتی دوست دارند احساس گناه کنند. بیشتر مردم خیلی راحت قبول میکنند که نسبت به بزرگسالانی که در محیط خود با آنها برخورد دارند به نسبتهای متفاوت احساس پذیرش کنند. چرا در مورد بچه ها باید این مساله متفاوت باشد؟! پذیرش یکی از فرزندان از طرف والدین ممکن است تحت تاثیر صفات و مشخصات آن کودک قرار گیرد.

یک حقیقت دیگر این است که خط تقسیم بین پذیرش و عدم پذیرش همیشه در یک جا نمی ماند. این مساله تابع عوامل بسیاری است از جمله حالت مزاجی پدر یا مادر در لحظه بخصوص و وضعیتی که در آن قرار دارند. پدر یا مادروقتی سرحال است و احساس میکند پرانرژی است بیشتر رفتارهای بچه ها را تحمل میکند تا وقتی که سردرد یا بی خوابی داشته است.

عامل دیگر در پذیرش یا عدم پذیرش, موقعیت است. احساس پذیرش والدین بر حسب موقعیتها هم متفاوت است. بسیاری از رفتارهای بچه ها در حضور دیگران برایشان ناپذیرفتنی است در حالیکه در خانه این طور نیست.پس ممکن است برای بچه گیج کننده باشد که چظور وقتی که سر سفره مهمانی حضور دارد, پدر و مادر ممکن است از حرکات او عصبانی شوند اما وقتی خودشان تنها هستند اصلا این طور نیست.

گاهی هم پذیرش دروغین وجود دارد. ظاهرا والدین می گویند که مثلا اشکالی ندارد دیر بخوابی اما با پیامهای غیرکلامی از قبیل اخم و داشتن لحن صحبت بخصوص نشان میدهند که این کار ایراد دارد. بچه می فهمد که معنی این علایم این است که کاری که او میکند مورد پذیرش نیست. او از این پیامهای متناقض گیج میشود. ما آدم بزرگها هم وقتی  تکلیفمون معلوم نیست ناراحت و کلافه ایم. پس برخورد مداوم با این وضعیت ممکن است باعث شود بچه احساس کند دوستش ندارند و مرتبا شروع به آزمایش میکند و این حالت بار سنگینی از اضطراب را به دوش او میگذارد و باعث احساس عدم ایمنی و ترس و بسیاری چیزهای دیگر می شود.

پس بیایید با احساسات خود روراست باشیم. آنها را بپذیریم و پیامهایی روشن و صادقانه از اکثر احساسات حقیقی خود به کودکانمان بفرستیم. این کار نه تنها برای بچه ها هماهنگی با والدین را آسانتر می سازد, بلکه به هر بچه ای کمک میکند که والدینش را به صورت آدمهای واقعی ببیند. یعنی انسانهایی  قابل درک که کودک دوست دارد با آنها رابطه برقرار کند.
منبع: کتاب فرهنگ تفاهم با فرزندان, اثر تامس گوردون

http://www.pezeshkonline.ir/index.php?ToDo=ShowArticles&AID=12784





، 
 
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 20 بهمن 1393  توسط [ra:post_author_name]